در زمان گذشته
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل
مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از
كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد
. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر
نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد.
بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار
داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن
سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعي مي
تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد
مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از
كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد
. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر
نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد.
بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار
داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن
سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعي مي
تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 12:27 توسط سید رضا معصوم پور
|
سلام سيد رضا معصومپور مدرس داشگاه هستم .کار روی این تار نما را از تیر ماه سال هزارو سیصد و هشتاد و شش شروع کردم .هدفم تبادل اطلاعات بين اساتيد زبان و تسهیل در امر زبان آموزی بوده و هست . اميدوارم لحظات خوبی داشته باشيدو نظرات شما عزيزان جهت دهند ه باشد. باعٍث خوشحالیست که با وبلاگ های مشابه تبادل لینک داشته باشم. بدرود